باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی چنین دیده روشن کن بروی مجلس افروزی چنین دوست با ما در مقام خشم و دنبالش رقیب یار ما بد مهر و دنبالش بدآموزی چنین آفتابی بود حسنت، سایه از ما برگفت روزگاری شد که میترسیدم از روزی چنین همچو نای مطربم، با ناله و دردی چنان همچو شمع مجلسم، در گریه و سوزی چنین سینه مجروح شاهی و خدنگ ناز او وان دل صد پاره را هم تیر دلدوزی چنین امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92065