زهی از خطت نرخ عنبر شکسته قدت سرو را دست بر چوب بسته غباریست خطت نشسته بر آن لب بلی، خط یاقوت باشد نشسته ز خرمای وصل تو ذوقی نیابند کسانی که از خار گردند خسته دلم بسته شد در شکنهای زلفت از آنروی گشتم چنین دلشکسته تو جایی که باشی، که باشند خوبان؟ ز خاشاک با گل نبندند دسته در این باغ، روزی که نارسته بودم چو لاله نبودم ز داغ تو رسته دل شاهی از زلف خوبان هراسد چو آهوی از دام صیاد جسته امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92072