ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی خون دل ناخورده چند از عاشقی دم میزنی؟ ضایع آن نازی که با اهل تنعم میکنی حیف از آن تیری که بر دلهای بیغم میزنی باز کن از خواب ناز آن نرگس رعنا که عمر میرود چون دور گل، تا چشم بر هم میزنی میگشائی طره و دلها بغارت میبری مینمائی چهره و آتش بعالم میزنی میکنی محروم از این در شاهی درمانده را دست رد بر سینه یاران محرم میزنی امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92102