بعزم سفر شاه جمشید فر بر افراخت رایت بخورشید بر بهر سو که روی آورد رایتش قوی پشت باد او بفتح و ظفر شنیدم ز گفتار کار آگهی که فرمود شاهنشه بحر و بر که ابن یمین نیز اقبال وار درین ره ببندد بخدمت کمر همانا که رأی همایون شاه ندارد ز حالم کماهی خبر ز مستان و پیری و بیحاصلی برین صورت ار کرد باید سفر ببینم بچشم آنچه گوشم شنید که باشد سفر قطعه ئی از سقر کمال کرم را چه نقصان رسد اگر شهریار فریدون سیر ز داد و دهش کار چاکر نخست بسیم فراوان کند همچو زر پس آنگه اجازت دهد تا بجان دعا گوی میباشمش در حضر ز درگاه عالم پناهش رهی ندارد جز این التماس دگر جهاندار شاها بسمع رضا زمن بشنو این نکته مختصر بده داد بیچاره گر بایدت که دادت دهد داور دادگر ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : قصاید : شمارهٔ ٧۴ - وله گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92439