ایدل مده ببند سر زلف یار دست مارست زلف یار مبر سوی مار دست بر عهد دلبران نتوان استوار بود ایدل بعهدشان ندهی زینهار دست دارم بدست بوس وی امیدها و لیک بی زر نمیدهد بت سیمین عذار دست در نرد دلبری رخ او مهر و ماه را ده خصل طرح داده و بر ده هزار دست در آرزوی آنکه ز گلزار عارضش چینم گلی گرفت مرا خار خار دست گر عاشقی حذر مکن از طعنه رقیب بی گل نشیند آنکه بپوشد ز خار دست مائیم در هوای سهی سرو قامتت بر سر زنان همیشه بسان چنار دست در تاب آفتاب غم از پا در آمدم ایسرو سایه ور ز سرم بر مدار دست جان در میان بحر غم افتاد و باک نیست گر خواهدم رسید بلب یا کنار دست برد است در هوای گلستان عارضت چشمم بگاه گریه ز ابر بهار دست از خون دل نگار کنم چشم خویش را باشد که گیرد ابن یمین را نگار دست ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92555