رخسار لاله رنگ خوشت آتش ترست آبحیات در لب میگونت مضمرست صبحست و شام هر دو بهم روی و موی تو و آن صبح و شام هر دو چو کافور و عنبرست چون ذره در هوای تو دلرا قرار نیست تا روی دلربای تو خورشید انورست بگداخت چون شکر دل من در میان شیر تا عارضت چو شیر و لبت همچو شکرست دایم در آن امید که باز آئی از درم چشمم در انتظار تو چون حلقه بر درست گفتم برای زیورت ایسرو سیمبر پیوسته چشم و چهره من گوهر و زرست لعلت بخون ابن یمین گر چه خط نمود نا حق مریز خونش که آن خط مزورست ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92580