چو شمع روی تو افروخت در جهان آتش کدام جان که نه پروانه شد بر آن آتش ز عکس روی تو در باغ و راغ شعله زند ز نوک لاله و از شاخ ارغوان آتش چو بگذرد بدلم یاد شمع طلعت تو بسان شمع شود در تنم روان آتش ز رشک لاله سیراب تست و هیچ دگر که نیست بی تب و بی تاب یکزمان آتش حدیث شوق تو با خامه در میان ننهم که زیر نی نکند هیچکس نهان آتش بیاد مهر رخت گر بر آورم نفسی شود ز تاب ویم شمع وش زبان آتش مرا چو شعله آتش دلی بود نه چو شمع که بسته باشد بر خود بریسمان آتش بترس ز آه دلم کان چو خط تو دودی است که زیر دامن آن هست بیگمان آتش تو سوز ابن یمین خوار و مختصر مشمار که گیرد از شررش عرصه جهان آتش ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92713