این منم باز که روی چو مهت می بینم هر دم از پسته شور تو شکر می چینم این که باز از تو رسیدم من دلخسته بکام گر نه خوابیست ز هی بخت که من میبینم در شکر خنده چو آن رسته دندان ترا بینم از چشم گهربار فتد پر و نیم هرچه خواهی تو بجای من دلخسته رواست از تو نفرین به از آن کزد گری تحسینم گر چه شد ز آتش عشقت دل من نرم چو موم لیک هرگز بجز از نقش رخت نگزینم بده ایخسرو خوبان ز لبت کام دلم که چو فرهاد ستمکش ز غم شیرینم رحم کن بر دلم ایجان و جهان ابن یمین که چنین عاجز و درمانده و بس مسکینم که اگر حکم کنی از سر جان برخیزم ور نشانیم بر آتش بوفا بنشینم ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92728