باز منزل بسر کوی نگار آوردیم بهر خاک درش از دیده نثار آوردیم شکر کردیم چو دیدیم گل عارض او که زمستان غمش را ببهار آوردیم برکنارست ز ما آن بت و ما خود دل زار در میان با غمش از بهر کنار آوردیم گفتم آورده ام از عشق تو دیوانه دلی گفت با سلسله آن مشک تتار آوردیم جان زیان گشت ز سود او جوی سود نداشت در جهان لطف و حیل با تو بکار آوردیم عاشقانی که بخاک در تو بگذشتند همه گفتند کز آنجا دل زار آوردیم مکن ای دوست که چون ابن یمینت گویند که ز خاک در آن یار غبار آوردیم ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92731