گاه آنست که در آب سر افشان گردیم تا بکی بیتو چو زلف تو پریشان گردیم گر فتد سایه خورشید رخت بر سرما از صفای رخ خوبت همه تن جان گردیم چون خضر در ظلمات شب هجران توئیم وقت نامد که بر آن چشمه حیوان گردیم غمزه و ابروی چون تیر و کمان آفت ماست لیک ترکش نکنم گر همه قربان گردیم زر و گوهر ز رخ و دیده چو داریم تمام بر عقیق یمن و لعل بدخشان گردیم آفتاب فلک فضل و کرم شیخ علی که چو در سایه ایوانش باخوان گردیم دانم ای ابن یمین کز کف دریا صفتش زود با کام دل و با سوی سامان گردیم سایه عالی او تا بابد باقی باد تا ز احسانش چو خورشید زر افشان گردیم ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92744