بحسن روی تو ای آفتاب خرگاهی ندید دیده گردون ز ماه تا ماهی توئیکه رنگ رخت را جهانیان گویند که چشم بد مرسادت که صبغه اللهی اگر رسائی قد تو باغبان بیند هزار طعنه زند سرو را بکوتاهی ز عشق سلسله زلف عنبرینت دلم نهاد روی بدیوانگی و گمراهی بیا که در هوس زلف شام پیکر تو تنم چو نال شد از ناله سحرگاهی چه حاجتست بخورشید و ماه با رخ تو مرا بروز تو خورشیدی و بشب ماهی بیا که روی تو میخواهد و تو میدانی که هست عادت ابن یمین نکو خواهی ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92818