تا بر سریر حسن توئی ماه چهره ئی هستم ز عشق تو در شهر شهره ئی ز آن در شاهوار و بناگوش همچو سیم هستند در مقار نه ماهی و زهره ئی چون جزع دلفریب تو هرگز بجادوئی نامد برون ز حقه افلاک مهره ئی چشم بد از تو دور که مانی بعمر خویش نقشی نبست چون تو و نگشاد چهره ئی کاری تراست بر دل عشاق مستمند هر غمزه ئی ز چشم تو از زخم دهره ئی ابن یمین طمع بوفای تو چون کند او را بس ار بود ز جفای تو بهره ئی ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92822