عقل گویدم از عالم وحدت مگذر که بسی دوست نما دشمن بد خواه بود گوشه ئی گیر و کناری ز همه خلق جهان تا میان تو و غیری نبود داد و ستد زانکه با هر که ترا داد و ستد پیدا شد گفته آید همه نوعی سخن از نیک و ز بد یکتن از انجمن ار نیک ز بد بشناسد باشد آنکس که ممیز نبود بیش از صد شخص بیهوده درا گوهر مغناطیس است که کشد تیغ بلا را بطبیعت سوی خود تن زن ای ابن یمین زین پس و تنها میباش گر چه تنها نبود هر که بود ز اهل خرد بگذر از صحبت همدم که ترا هست دلی همچو آئینه و آئینه ز دم تیره شود ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ٣١۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/93168