که داند که در وحدت و انزوا چه آسایش جان بمن میرسد گشاد است بر من ریاضی کز آن خرد را نسیم سمن میرسد دمادم لطیفی دگر نزد من ز آزادگان ز من میرسد رسد هر زمانم بدل دلبری چو سروی که سوی چمن میرسد بر او زیور عقده ای گران ز عمان و ملک یمن میرسد بقیمت بر اهل دانش چنان که نقد روانش ثمن میرسد معاشی بمن ز آسیای زبر بلا زحمت کیل و من میرسد نه من بر کسی منتی مینهم نه بر من مشقت بمن میرسد شد ابن یمین فارغ از خلق از آن که رزقش چو سلوی و من میرسد ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ٣٢۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/93179