ای نسیم صبحدم از راه لطف خواجه یوسف را ز من پیغام بر گو به درگاه تو آمد پیش ازین بکر فکرم با هزارن زیب و فر دولتی گوئی نبودش ز آن نشد از کرامات قبولت بهره ور بعد از آن بکری دگر پرورده ام در شبستان هنر ز آن خوبتر در بلاغت چون کمالی یافتست وقت آن آمد که گردد جلوه گر گر برون آید ز پرده خیزدش خاطب از هر سو فزون از حد و مر ز آن همی ترسم که ز آن خواهندگان افتدش ناگاه ناجنسی بسر من نیم در عهده آن بعد ازین گر بزاید زو هزاران شور و شر هان چه فرمائی چه می بینی صواب کز شبستان آید آن دلبر بدر عرضه کردم ز آنچه رویم مینمود مصلحت زین پس توبه دانی دگر ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ٣٨۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/93239