هست کار سعادت دنیا راست همچون مناره برفین آفتاب تموز حادثه ها برگشاده برو- ز تاب کمین در تزلزل بنای ارکانش دل برو کی نهند اهل یقین ناگهانی ز هم فرو ریزد که امید ثبات دارد ازین هر کرا آز پیشوائی کرد باز نشناخت مهر چرخ از کین هر زمانش زبان حرص کند آیتی دیگر از هوا تلقین ما و یاری و کنج عافیتی که همینست و بس بهشت برین اینسخن باور از نمیداری خیز و رنجه شو و بیا و ببین زانگروهی که سخره شهرند تا بدانی که نیست ابن یمین ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ٧٠٨ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/93561