چه دل‌ها بردی ای ساقی به ساق فتنه‌انگیزت دریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزت خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی سپر انداخت عقل از دست ناوک‌های خونریزت برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی فغان از قهر لطف اندود و زهر شکرآمیزت لب شیرینت ار شیرین بدیدی در سخن گفتن بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت جهان از فتنه و آشوب یک چندی برآسودی اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنه‌انگیزت دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت دمادم درکش ای سعدی شراب صرف و دم درکش که با مستان مجلس درنگیرد زهد و پرهیزت سعدی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل ۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/9360