بخدائی که عقل کلی را بر درش سر بر آستان دیدم از پی وصف حضرت عزش دهن نطق بی زبان دیدم که من از دوری تو دور از تو بی تکلف هلاک جان دیدم در دل از اشتیاق خدمت تو شعله ها تا بآسمان دیدم غیبت تو نه آن اثرها کرد که توان گفت مثل آن دیدم دوستانرا که پیش طلعت تو دسته دسته زمان زمان دیدم هست ماهی خدای میداند که اگر از یکی نشان دیدم بود ذات تو همچو آینه کاندران روی دوستان دیدم بیتو تاریک شد جهان بر من که برویت همه جهان دیدم جمال‌الدین عبدالرزاق : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۱۰۴ - دوری گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/94777