عشق را با دل من صد رازست در غم بر دل مسکین بازست چرخ در کشتن من میکوشد یار با چرخ درین انبازست ناز برد از حد و با روی چنین ناز در گنجد و جای نازست عشقت ای دوست اگر نه اجلست گرد جانم ز چه در پروازست شب زلف تو چه روز افزونست چشم آهوت چه روبه بازست صبح و مشگست برخسار و بزلف لاجرم پرده درو غمازست گر دلم گرد تو گردد چه عجب کت سر زلف کمند اندازست یکدم از من نشود هجر تو دور یارب این هجر تو چون دمسازست جمال‌الدین عبدالرزاق : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/94849