هر جور که بر عاشق بی سیم توانکرد امروز بتم بر من سرگشته چنانکرد از بسکه ستم کرد بمن بر چو مرادید شرم آمدش از روی من و روی نهانکرد گفتم که چنان کن که دلم خون شود از غم تقصیر نکرد الحق و بشنید و چنان کرد گفتی که بده شرح که خود با تو چه کرد او ایدوست چگویم که نه این کرد و نه آنکرد گفتا بدلی بوسه، بداد و بستد دل بنگر که درین بیع که سود و که زیانکرد گفتم بدلی نیست گران، هم بتوان ساخت از دل چو بپرداخت سبک قصد بجان کرد گفتم غم جانم خور و درمان دلم کن گفتا که چنان گیر چنین نیز توان کرد جمال‌الدین عبدالرزاق : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/94875