تو گر سرد چندین بگوئی نشاید ور آزار دلها بجوئی نشاید بران کو کهین دوستدار تو باشد بهر دم بپائی بپوئی نشاید گهی دوستی گاه دشمن ندانی که این ده دلی و دوروئی نشاید ز تو این جفا بر دل عاشق تو اگر خود همه جان اوئی نشاید چه سنگین دلی کز چنین گونه مارا جگر میخوری و نگوئی نشاید تو ایدل از و خون بخون چند شوئی اگر دست از وی بشوئی نشاید؟ جمال‌الدین عبدالرزاق : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/94903