جور و جفای تو نیک و بد بسر آید خط تو آخر بدیر و زود برآید ناوک مژگان تو چو تیر سحرگه پوست ندارد خبر که بر جگر آید ماه چوبیند رخت ز دست درافتد سرو چو بیند قدت زپای درآید خوی تو زین به شود که هست ولیکن کار بصبر و بروزگار برآید با تو همه ناز بود و بی تو همه غم چون بسرآمد چنان چنین بسر آید جمال‌الدین عبدالرزاق : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/94912