زلف تو بر عارض تو پای بازی میکند هر زمان سوی لب تو دست یازی میکند جزع تو در دل ربودن جان همی سوزد ولی لعل تو در بوسه دادن دلنوازی میکند در کمان ابروی تو ناوک مژگان تو بردل من زخم های تیر غازی میکند بوسه بدهد مرا پس جان و دل بربایدم خودحسابی نیست بر ما ترکتازی میکند ورلبش بوسی پذیرد از اشارت چشم او میکند انکارها یعنی که بازی میکند جمال‌الدین عبدالرزاق : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/94922