هر جور که من ز یار می بینم از نامه روزگار می بینم عیشی نه بکام دل همیرانم رنجی نه باختیار می بینم خون ریزی وعده های او دیدم جان دادن انتظار می بینم از بخت بدست این نه از عشقست من عاشق صدهزار می بینم جان از غم عشق او نخواهم برد میدانم و روی کار می بینم من آخر این حدیث میخوانم من حاصل این شمار می بینم نامردی صبر خویش میدانم بی رحمی آن نگار می بینم جمال‌الدین عبدالرزاق : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/94956