توبه که بعد ازین نبرم نام عاشقی ور عشق زاهدیست کنون ما وفاسقی تا کی کشم جفا که نه هجران و نه وصال تاکی خورم قفا که نه عشق و نه عاشقی از تو نه رقعه نه سلامی نه بخششی انصاف گفت باید یار موافقی بازم مده جوابی و آنگه چو بینیم گوئی چرا نباشم زین هم منافقی صد بار وعده دادی و کردی همه دروغ صبحی به روی روشن لیکن نه صادقی ای دیده خون گری که بدین شغل درخوری وی دل تو صبر کن که بدین کار لایقی جمال‌الدین عبدالرزاق : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/94976