آه ار ترا ز درد دل من خبر شدی این انده دراز مگر مختصر شدی چندان سخن که دوش بگفتم زحال خویش آخر چه بودی ار سخنی کارگر شدی چشم تو گر نبودی بیمار تیر او چون بردلی زدی هم از انسوبدر شدی دوش ارزجور تو دلم آهی زدی ز درد والله که کارو بار تو زیر وزبر شدی گفتی از آه تو نشود آینه سیاه غره مشو چنین تو چه دانی مگر شدی چندین هزار لابه که من میکنم بتو یارب چه بودی ار دل تو نرمتر شدی تو خفته چو بخت من ایدوست ورنه دوش زان ناله های زار ترا هم خبر شدی جمال‌الدین عبدالرزاق : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/94999