شهی که شیوه ی درویش پروری داند رموز سلطنت و سرّ سروری داند بقای دولت آن شاه را بشارت باد که رسم معدلت و دادگستری داند بماند نام نوشیروان زعدل به جای خلاف آن که بقا در ستمگری داند ز تیر آه حذر کن که این خدنگ بلا گذشتن از سپر چرخ چنبری داند وجود من که از این پیشش تیره خاکی بود ز فیض عشق کنون کیمیاگری داند کشد به ساحل مقصود تخته پاره ی تن به بحر عشق هر آن کو شناوری داند به رهگذار طلب هر که پا زسر نشناخت قدم زدن به طریق قلندری داند بلند مرتبه ی فقر در خورد آن است که پشت و پای زدن بر توانگری داند به یمن مقدم دُردی کِشان صاف ضمیر زمین میکده با چرخ همسری داند به دفع فتنه ی یاجوج غم زدل ساقی به جام بستن سدّ سکندری داند دلم ربوده به چوگان طُره طَرّاری که بردن از مه و خورگوی دلبری داند نگاه آهوی وحشی خرام کبک دری تجلی مُلک و جلوه ی پری داند ز حلقه حلقه ی گیسو کند زره سازی ز نوک ناوک مژگان زره دری داند ز زرّ جعفریش نقد اعتقاد به است کسی که مذهب و آئین جعفری داند ششم امام که زانوار مهر او طبعم به هفت اختر رخشنده برتری داند ز جعفربن محمد ولیّ حق مددی اگر به ذرّه رسد، مهرپروری داند ز فیض صادق آل محمد است اگر «محیط» طرز سخن گفتن دَری داند بهای گوهر والای نغز گفتارم سخن شناس و هنر سنج و گوهری داند محیط قمی : هفت شهر عشق : شمارهٔ ۹ - در ثنای امام به حق ناطق امام جعفر صادق علیه السلام گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/95935