خوش است در دم رفتن، رخ ترا دیدن رخ تو دیدن و از خویش چشم پوشیدن چو لاف عقل زنی، هیچ خودپسند مباش از آن که غایت جهل است، خود پسندیدن شوی چو مدعی عشق، لب زشکوه ببند بود به مذهب عشاق، کفر رنجیدن دلیل نفس پرستی تو است، خود بینی که حق پرست فرو بسته، چشم بد دیدن هزار جرم زخما دید و جمله را پوشید زپیر میکده آموز، عیب پوشیدن زشوق بوسه ی دست تو غنچه گل گردد چو سوی شاخ بری، دست بهر گل حق دیدن بود چه فایده ی گوش و چشم، می دانی؟ حدیث عشق شنیدن، جمال حق دیدن یکی نبودی ناکام و نامراد به دهر اگر مراد میسر شدی به کوشیدن در آن زمان که شوم خاک، آرزو دارم به تربتم گذر آری، برای گردیدن زخاک شیوه ی افتادگی طلب، ای دل زباد، گرد سر خاص و عام گردیدن ولیّ حق اسدالله که با حمایت او به شیر شرزه توانیم زور، ورزیدن به روز حشر که کار همه گریستن است «محیط» راست به مهرش شعار خندیدن محیط قمی : هفت شهر عشق : شمارهٔ ۸۶ - ایضاً فی مدح اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96012