المنة الله که گرفتار کمندی گشتیم و برستیم زهر قیدی و بندی صد شکر که بخت خوش و اقبال بلندم به نمود گرفتار سر زلف بلندی شادم که به پای دل دیوانه نهادم از سلسله ی زلف گره گیر تو بندی جز خال به روی تو ندیدم که به ماند از سوخته بر آتش سوزنده سپندی بگشا به شکر خنده لب لعل و به بخشا شوریده دلان را زکرم پسته و قندی چون خاک شدم پست، مگر بر سرم از مهر روزی فکند سایه ی قد سرو بلندی یا شاه سواری زسر لطف و کرامت روزی کندم پی، سپهر سم سمندی در سایه الطاف علی، شاه ولایت ایمن شده، رستیم زهر بیم و گزندی در صومعه تا چند توان بود «محیطا» برخیز و قدم زن به ره میکده چندی محیط قمی : هفت شهر عشق : شمارهٔ ۹۳ - و له ایضاً الرَّحممَه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96019