نو بهار آمد و باد سحری غالیه بو است گاه طرف چمن و سایه ی بید و لب جو است خیز تا بهر تفرّج سوی گلزار رویم که صبا غالیه افشان و زمین غالیه بو است مشگ بو از چه سبب شد نفس باد بهار مگر این مونس جان هم دم آن حلقه ی مو است در رُخش پرتو خورشید بود سایه فکن چشم بد دور زبس دلبر من آینه رو است روز عید است و مرا از کرم شاه جهان یار در منظر و گل در بر صهبا به سبو است بر شهنشاه جهان سایه ی یزدان نوروز باد فرخنده و بر هر که زجان بنده ی او است ناصرالدین شه قاجار خداوند ملوک که نکو مقدم و والاهمم و نیکو خو است ابدالدّهر بماناد که در دولت او هرکه را می نگرم وضع خوش و حال نکو است تا به فیروزی بر تخت شهی کرده جلوس ساحت ملک زیمن قدمش چون مینو است محیط قمی : هفت شهر عشق : شمارهٔ ۹۸ - در مدح سلطان مغفور ناصرالدین شاه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96024