ز گریه منع مکن دیده ی پر آب مرا که برطرف کنی از کشتن اضطراب مرا مرا بسوز پس از کشتنم نه سیمابم مگر به آب دهد کلبه ی خراب مرا شکفته دیدم گل های داغ و دانستم که سوی من نظری هست آفتاب مرا ز دیده منت شب زنده داری از چه کشم که غمزه ی تو به تاراج برد خواب مرا گداخت پیکرم از جوش خون چه چاره کنم که شیشه تاب نمی آورد شراب مرا ابوالحسن فراهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96100