مرا لب های آتشناک آن جانانه می سوزد که گر بر لب نهد ساغر لب پیمانه می سوزد دلا این گریه بی حاصل بود چندین چه میریزی ز بیرون آب کاتش در درون خانه می سوزد زغیرت گر برم سر شمع را هر لحظه معذورم تو در بزمی و امشب شمع چون پروانه می سوزد مبین نقص زن هند و کمال عشق را بنگر که با نقص زنی خود را چسان مردانه می سوزد من از بیگانگی های تب خویش از همین داغم که آن شوخ آشنا را پیش از بیگانه میسوزد ابوالحسن فراهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96117