بنشست دلم عمری چون گرد براه او برخواست به ناکامی میترسم از آه او دردم چو شود افزون گویم سرخود گیرم می گویم و می گیرم در دم سر راه او دلگیر شدم از جان شاید که کند کاری یا بخت سیاه من یا چشم سیاه او گر رنجه شدی از دل اینک تو و اینک وی ما را ز چه می سوزی جانابه گناه او بر سرّبسی پنهان آگاه شدم اما آگاه نگردیدم از سرّ نگاه او ابوالحسن فراهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96148