خوشم که با لب او آشنا نشد سخنی کیم که رنجه کند لب به حرف همچو منی فغان که اشکم خون در تن آنقدر نگذاشت که چون کشندم رنگین کنم به خون کفنی مرنج اگر گله کردم دلم زبس تنگی نداشت جای که دروی گره شود سخنی به گریه گوش که تا نور در نظر داری صبا نیاورد از مصر بوی پیرهنی به گاه سوختن دل کناره گیر و بسوز نه شمع باش که سازی نخست انجمنی ابوالحسن فراهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96155