هر پاره ای فتاده به جایی ز جور یار چو لشگر شکسته دل پاره پاره ام دل دامنم گرفت و ز غم شکوه می نمود کو جای من گرفته و من برکناره ام کاری نساخت زاری من پیش دشمنان بیچاره من اگر نکند دوست چاره ام ای عشق گاه جان طلبی گاه دین و دل اینها زدیگری یست بگو من چکاره ام ابوالحسن فراهانی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96185