جفا کن تا توانی برق من، خرمن نمی سوزد برین آتش که دامن میزنی، دامن نمی سوزد برگبر و مسلمان سوختم، من آتشم آتش که پیش هرکه می سوزم، دلش برمن نمی سوزد چنان از گریه تر کردم شب هجر تو پیراهن که گر آتش زنم بر خویش پیراهن نمی سوزد مگر نگرفت خونم دامن پاک ترا، ورنه چرا از گرمی خون منست دامن نمی سوزد ابوالحسن فراهانی : دیوان اشعار : غزلیات ناتمام : شمارهٔ ۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96221