تازگیی که شد زمی آن رخ همچو لاله را تازه کند بیکنفس داغ هزار ساله را کشته ی دیر ساله را زنده کند بجرعه یی چاشنیی که میدهد می زلبت پیاله را پیش تو سرو و لاله را جلوه ی نازکی رسد خیز و بعشوه حلقه کن بر گل تر کلاله را هر قدمی که مینهی روز شکار بر زمین سرمه ی ناز میکشد گرد رهت غزاله را تا زخط بنفشه گون فتنه ی انجمن شدی ماه دو هفته گرد رخ دایره بست هاله را بسکه چو ابر در چمن شب همه شب گریستم بر گل و سبزه صبحدم جلوه گریست ژاله را خون هزار بی زبان در دل و دیده شد گره غنچه بدین شکفتگی گو مگشا رساله را مرغ چمن بعشوه دل کرده بخون خود سجل گل بکرشمه ی نهان شسته عیان قباله را بر شکنی چو بنگری سوز فغانی حزین آه اگر امتحان کند در پیت آه و ناله را بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96459