گر بشمشیر جفا پاره کنی سینه ی ما همچنان مهر تو ورزد دل بی کینه ی ما رقم مهر و مه از سینه ی افلاک رود نرود نقش خیال تو زآئینه ی ما قطره یی بودی و دلها همه جویای تو بود شبچراغی شده یی باش بگنجینه ی ما جای آنست که خون سرزند از چشم حسود بسکه پر شد دلش از کینه ی دیرینه ی ما یا رب این نغمه که پرداخت که ابریشم عود آتش انداخته در خرقه ی پشمینه ی ما در صف طاعت اگر تیغ کشد غمزه ی تو خون بجیحون رود از مسجد آدینه ی ما برنیاید نفس گرم فغانی امروز در خمارست مگر از می دوشینه ی ما بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96490