مدامت چهره گلگون از شراب لاله گون بادا ترا خوبی و ما را گرمی مهرت فزون بادا زجامت جرعه یی کز لعل نوشین چاشنی گیرد گرفتاران دل را شعله ی داغ درون بادا چو بگشایی لب از بهر سکون اضطراب من زلعلت هر تبسم سحر و هر گفتن فسون بادا فغان و ناله ی من کز دل محزون برون آید بگوشت خوشتر از صوت و صدای ارغنون بادا دلی کز حلقه ی زلف تو آزادی هوس دارد گرفتار بلا و بسته ی قید جنون بادا نمیگویم که دل از خار خار غیر خالی کن همین گویم که خارت از دل غیری برون بادا بعزم خانه ی چشم فغانی چون قدم مانی دل روشن چراغ راه و شوقت رهنمون بادا بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96496