دل از نظاره ی آن گلعذارم گلشنست امشب چراغ از روغن بادام چشمم روشنست امشب سپندم خوشه ی پروین و شمع مهر همزانو مه نو پاسبان و زهره ام چوبک زنست امشب وصالم هست اما زهره ی بوس و کنارم نیست گلم در خوابگاه و خار در پیراهنست امشب گذشت از کاوکاو غمزه سیل خونم از دامن بچشمم آنچه مژگان بود گویا سوزنست امشب گل افشانی چشمم بین که بازاز گریه ی شادی برم از ارغوان و لاله خرمن خرمنست امشب دل صد پاره ام کز برق دیدارست در آتش نه مشت پاره ی الماس کوه آهنست امشب سپند آتش خویشم، مبادا بنگرد چشمی ز بخت نیم بیدار آنچه در دست منست امشب فغانی قصه کوته ساز تا روشن نگردانی که با دیوانه مهتابی مقیم گلخنست امشب بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96513