بیمار ترا دیده ی نمناک همانست پرهیز مکن کاین نظر پاک همانست از گریه سواد بصرم شسته شد اما نقش تو در آیینه ی ادراک همانست کوه ستمم در دل ماتمزده باقیست خار و خسکم در جگر چاک همانست شد سلسله ی گردن شیران رگ جانم پیوند بران حلقه ی فتراک همانست هر چند که خوبان نظر مهر نمایند با اهل نظر کینه ی افلاک همانست صد بحر فرو رفت و لبی تر نشد آنجا شد زیر زمین پر گهر و خاک همانست با آنکه جهانسوز بود آه فغانی در بستر خوابش خس و خاشاک همانست بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96545