آتشکده دلی که درو منزل تو نیست بتخانه کعبه یی که درو محمل تو نیست مردن در آرزوی تو خوشتر ز عمر خضر خود زنده نیست آنکه دلش مایل تو نیست چون در میان گرمروان سر در آورد؟ پروانه یی که سوخته ی محفل تو نیست معشوق را چه باک بود عاشقی بلاست باری غبار کس بدل غافل تو نیست یا رب دل رمیده ی من از کجا شنید بوی محبتی که در آب و گل تو نیست ایزد ترا بخوبترین صورتی نگاشت ای گل چه نازکی که در آب و گل تو نیست خواهی بمهر باش بما خواه کینه ورز خود دانی و خدای کسی در دل تو نیست بر دوش گلرخانست فغانی جنازه ات این تربیت سزای تن بسمل تو نیست بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96562