ای دل بیا که نوبت مستی گذشته است وقت نشاط و باده پرستی گذشته است از آب زندگی چه حکایت کند کسی با دل شکسته یی که ز هستی گذشته است خواهی بلند ساز مرا خواه پست کن کار من از بلندی و پستی گذشته است دارم چنان خیال که نشکسته یی دلم ورهم شکست چون تو شکستی گذشته است بنشین دمی و باقی عمرم عدم شمار کاین یک دو لحظه تا تو نشستی گذشته است هم در شرابخانه فغانی خراب به کارش چو از خرابی و مستی گذشته است بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96563