تا کی بهانه ات بدل بت پرست ماست ملزم شویم گر نظرت در شکست ماست گردون که صبح و شام می از جام زر دهد محتاج جرعه یی ز شراب الست ماست هرچند ما گدا و بود مدعی غنی چون بنگری هنوز نگاهش بدست ماست آب حیات خواه که اینجا نزاع نیست ور هست نیستی ز تمنای پست ماست ساقی مدام باده باندازه می دهد این بیخودی گناه دل زود مست ماست در خاکدان دهر فغانی مکن قرار زینجا فرارجو که نه جای نشست ماست بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96565