ما را نه میل باغ و نه پروای بلبلست فریاد ما ز جلوه ی آن روی چون گلست گویا ندارد از قدو زلف تو آگهی مرغ چمن که شیفته ی سرو و سنبلست گر دست فتنه سلسله ی هستیم گسست سر رشته ی حیات من آن جعد کاکلست ماییم و ذکر حلقه ی زنجیر زلف دوست عشاق را چه کار بدور تسلسلست هر جلوه ی تو موجب صد گونه حیرتست در هر کرشمه ی تو هزاران تأملست روی تو کرد عرض تجمل ز خط و خال فرخنده آن جمال که اینش تجملست روی تو دید و سوخت فغانی متاع صبر منعش نمی کنم چکند بی تحملست بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96578