خود رای من بخلوت رازت پناه چیست در بسته یی بروی غریبان گناه چیست بیرون خرام و کشته ی دیرینه زنده کن تا خلق بنگرند که صنع اله چیست وه گر تو یکدو شب بسر کو در آمدی پیدا شدی که کوکبه ی مهر و ماه چیست دارد هوای خاک درت عاشق غریب بر عزم کار بسته میان شرط راه چیست زین غمزه و اشارت دانسته هر طرف معلوم شد که گوشه ی چشم و نگاه چیست از بسکه خون بحال دل خود گریستم آگه نمی شوم که سفید و سیاه چیست زین آه دردناک، فغانی چه فایده چون یار بیغم تو نداند که آه چیست بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96585