آه ازین ناز و دلبری که تراست
وین جفا و ستمگری که تراست
شاید ار آدمی پرستد بت
زین همه ظلم و کافری که تراست
ایدل آشفتگی دراز کشید
رشته در دست آن پری که تراست
تشنه لب جان دهی بخاک ایدل
زین خیال سکندری که تراست
بی سر و پا کند فغانی را
این تراش قلندری که تراست
بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۴
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/96588