باز با مرغ سحر خوان غنچه عهد تازه بست دفتر گلرا بعنوان وفا شیرازه بست جذب آب و سبزه بیرون برد گلرویان شهر محتسب هر چند از غیرت در دروازه بست جوش مستان و خروش رود و گلبانگ هزار زین نواها در هوا از شش جهت آوازه بست اشتیاق باده چندان شد که هنگام صبوح نرگس مخمور نتواند لب از خمیازه بست طرح این مجلس برون ز اندازه ی وهمست و عقل آفرین بر دانش استاد کاین اندازه بست نازکان باغ را حاجت به رنگ و بو نبود زین سبب در کاسه های لاله مشک و غازه بست طبع موزون فغانی بین که در گلزار عشق هر بهار از معنی رنگین چه نخل تازه بست بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96592