تو آن گلی که مه آسمان جبین تو بوسد ملک ز سد ره فرود آید و زمین تو بوسد چنان لطیف مزاجی که جای بوسه بماند اگر نسیم صبا برگ یاسمین تو بوسد رود نشانه ی دندان حسرت از لب عاشق دمی که می دهی و دست نازنین تو بوسد بخوبی آنکه سر از جیب آفتاب برآرد هنوز دل نپسندد که آستین تو بوسد کسی که مهر خموشی بلعل نوش لبان زد در آرزوست که بگذاری و نگین تو بوسد بمکتب تو ملازم بود فرشته ی رحمت که رشحه ی قلم سحر آفرین تو بوسد نخورد عاشق لب تشنه می ز جام مرصع ازین هوس که مگر لعل آتشین تو بوسد ببین که تا بچه غایت رسید شوق فغانی که در خیال، دهان چو انگبین تو بوسد بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96636