نوبهار آمد که بوی گل جهانرا خوش کند جرعه نوشان را شقایق نعل در آتش کند خرم آن شاهد که نوشد جرعه ی بیغش بناز عاشق دلخسته از نظاره ی او غش کند لاله خون ریزان، گل آتشبار و سوسن ده زبان مرغ سرگردان ازینها با که خاطر خوش کند چشم و دل گردد زمین و آسمان، چون ماه من جلوه بر تخت روان و ناز بر ابرش کند آهوان را چشم و مرغان را نظر مانده به راه تا کی این ترک شکاری دست در ترکش کند شمه یی طاقت نیارد گر بود صبح و شفق آنچه بر دل جام صاف و ساقی مهوش کند بلبل طبع فغانی در گلستان نظر بهر تسخیر گلی این نغمه ی دلکش کند بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96656